سفارش تبلیغ
صبا ویژن

♥♥


عاشق نیستم
از عشق هم چیزی نمیدانم...
اما همینقدر می فهمم
شنیدن ناله های شبانه کسی که دوستش داری
دیدن صورت نیلگونش
دست به کمر راه رفتنش
چطور
جان به لب میرساند...

مولای ِ من چه کشید...

 
عمر بن خطاب گفت:
...پس از روی مقنعه، چنان سیلی به صورتش زدم که گوشواره‌اش کنده شد و به زمین پرت شد…
  ?بحارالانوار 30/ 294


روزی حضرت عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم، از امیرالمومنین علیه السلام پرسید ،
چرا عمر بن خطاب از شخص قنفذ مالیات نمی گرفته و چرا همان گونه که از دیگران اخذ وجه می کرده از او اخذ نمی کرد؟
امیرالمومنین علیه السلام نگاهی به اطراف خود انداختند و ناگهان اشک از گونه های حضرت سرازیر شد به گونه ای که لباس حضرت به اشک آغشته شد و سپس فرمودند :
"مالیات ندادن قنفذ برای این بود که با تازیانه زهرای من را مورد ضرب و شتم قرار داد و عمر بن خطاب برای تشکر از او هیچ وقت مالیاتی بر او ندانست. بدان که وقتی زهرا از دنیا رفت اثر تازیانه های قنفذ مثل بازوبندی بر بازوی او مانده بود ‌
«ترجمه بیت الاحزان ص144» ‌


+ تاریخ پنج شنبه 93/1/14ساعت 9:0 عصر نویسنده تسنیم | نظر